
لو شون
1881- 1936 ¡ چيني
يكي از بزرگترين نويسندگان چيني كه به شكلگيري داستان كوتاه در ادبيات چيني كمك كرد. آثار او جامعهي چين را زماني كه در حال گذر از عصر استعمار به عصر كمونيسم بود تصوير ميكند.
در آغاز قرن بیستم، نسل جدیدی از هنرمندان و روشنفکران سنتها و قراردادهایی که چین را به گذشتهی ارباب - رعیتی آن وصل میکرد به چالش کشیدند. مهمترین آنها، چوشورِنِ نویسنده بود که بیشتر با نام مستعار لوشون شناخته میشود. او در سپتامبر ۱۸۸۱ در استان ژجیانگ در خانوادهای ثروتمند و دانشمند به دنیا آمد، اما در ۱۸۹۳ پدربزرگش درگیر یک رسوایی سیاسی شد که باعث شد خانوادهی آنها از سوی اطرافیان طرد شود و لوشون را با ظلم و فسادی که در جامعهی آن زمان چین وجود داشت، بیشتر آشنا کرد.
سفر به ژاپن
لو شون در ۱۹۰۲ برای تحصیل پزشکی به ژاپن رفت و در آنجا با متفکران چینی دیگری که مشتاق تغییر سرزمین خود بودند ملاقات کرد. او با رها کردن آرزوی شخصیاش برای پزشک شدن، به کار نجات «روح» مردم چین با گسترش اشکال جدید و تجربه شدهی ادبیات و هنر روی آورد. این فکر او را در دورهی زندگی در توکیو به ترجمهی آثار نویسندگان روس واداشت و پس از سقوط آخرین سلسلهی امپراتوری چین، دودمان چینگ، و تأسیس جمهوری چین در ۱۹۱۲ به کار او جهت داد. شون در ۱۹۰۹ به میهن بازگشت و پس از سکونت در یکن سلسله سخنرانیهایی با مضمون ادبیات انجام داد. او همچنان به دنبال هدفی اجتماعی برای نوشتن بود.
سبک بومی
شون با یافتن خوانندگانی در مجموعهی جدیدی از مجلات ادبی، اولین موفقیت خود را با «یادداشتهای یک دیوانه» به دست آورد؛ حملهای انتقادی به ارزشهای سنتی کنفوسیوسي؛ روایت داستان دیوانهای که معتقد است او تنها عاقل در میان آدمخوارهاست. این اولین داستان کوتاه به سبک غربی بود که به زبان محلی و نه زبان کلاسیک چینی نوشته شد و در نوع خود انقلابی به حساب میآمد، زیرا برای مردم عادی نوشته شد نه برای نخبگان تحصیلکرده. داستانهای بعدی نیز به همین ترتیب طعنهآمیز و بدبینانه بودند: «سرگذشت آکیو» گرایش چینیها به سرنوشتگرایی و تحقیر خود را مسخره میکرد.
فلسفهی سیاسی
لو شون پکن را ترک کرد و در شانگهای با معشوقه و شاگرد سابقش، ژو گوانپین، زندگی کرد. این زوج هرگز به صورت رسمی ازدواج نکردند، اما در ۱۹۲۹ صاحب یک پسر شدند. در دههی ۱۹۳۰ لو شون ادبیات داستانی را برای مقالات انتقادیای که به عنوان نوعی اعتراض سیاسی مينوشت، کنار گذاشت. او به این باور رسید که کمونیسم میتواند مشکلات اجتماعی و سیاسی چین را حل کند و ترجمههای او از آثار مارکسیستی کمک زیادی به ترویج این امر کرد. با این حال او هرگز به حزب کمونیست نپیوست و تنها «همسفر»ی بود که هم طیف سیاسی چپ و هم راست را نقد میکرد. لو شون در ۱۹۳۶ در شانگهای درگذشت.
دیدگاه خود را بنویسید